سطرهایی از این شماره:
ضیافت نیمشب تابستان نخستین رمضانی که به یاد دارم تابستان بود. هنوز پنج سالم نشده بود. مناجات پیش از اذان از رادیو پخش میشد و مادرم سفره افطار را میچید. بشقاب کوچک خرما را به من داد و آن را میان سفره گذاشتم. در چند استکان، چای و آب جوش ریخت و سینی به دست آمد کنار سفره نشست. پدر هم آمد. الله اکبر موذن از رادیو پخش شد توی هوای اتاق. پدر دست به دعا شد؛ «اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت»...
عنوانهایی از این شماره:
قورت دادن اولین قورباغه
ناخدای کشتی دبستان
گذار سه ساله از بلوغ
معلم ادبیات جادهای
روایت تاریخ
عمه فردوس و عروسی اختر
سلطان تکچرخا
اندر احوالات تربیت فرزندان
از من سکوت، از تو سکوت
وقتی مهر مهربان نیست
ضابطههای رابطه
یک پرس ترس
ثوابی به رنگ ارغوان
ردپای آفتاب
میزی برای درس و مشق
خورش غوره مسما
پلادانه حلوا
طبیعت در همین نزدیکی
صندوقچهای برای زیورآلات
خرسی که از نردبام بالا رفت
روزی دچار میشویم
مردم حوصله ندارند